زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها با سر مطهر پدر
شام غمهاى من غمزده را آخـر نیست لالهاى همچو تن خونى من پرپر نیست گوشه پلک گشا صورت من خوب ببین شک نکن دختر تو پیر شده مادر نیست یا که پاى سر تو جـان دهم امشب بابا یا به والله قسم دخـتـر تو دخـتر نیست آنکه شمشیر کش است دست زخیمى دارد ضربه سیلیاش از ضرب لگد کمتر نیست گـیـسوانـم هـمه خـیـرات سـر تو دادم پنجهاى نیست که پیچیده به موى سر نیست کاش هـمراه سرت رأس عـمو میآمد تا نشانش بدهم بر سر من معجر نیست تا که بر خواهرم اظهار کنیزى کردند کس نگفتا مگر او دختر پیغمبر نیست گردنم درد گرفت بس که پى تو گشتم ز سر نیزه سوارت سرى بالاتر نیست |